قصه ستاره دوم استقلال
به گزارش دوست داشتنی ها، 29 سال پیش؛ دوشنبه شب یک تابستان گرم. اصلا شاید قصه اش را جوانتر ها نشنیده باشند. اجازه بدهید؛ این شکلی بهتر است. یکی بود یکی نبود. تیمی بود به نام استقلال. تیمی بود که سرمربی اش پورحیدری بود و بازیکنانش این همه ستاره؛ عابدزاده، مرفاوی، برادران بیانی، نامجو مطلق، قلعه نویی، سرخاب، حسن زاده و... تیمی بود که برای زدن دومین ستاره روی پیراهنش اول از همه پرسپولیس را برده بود!
نشنیده بودید؟ بی شک همین یک تکه دل هواداران استقلال را می برد. احتمالا خیلی ها نمی دانستند استقلال یک سال قبل از قهرمانی یعنی در سال 69، پرسپولیس را در فینال نخستین لیگ سراسری پس از انقلاب برد و راهی آسیا شد. اصلا آن سال، سال عجیبی بود. کشور در شوک زلزله رودبار بود، جام جهانی برگزار شده بود و حمله صدام به کویت هم در همان سال رخ داد. انگار که زمین و زمان نمی خواستند دومین ستاره بدرخشد. اما استقلال سمج تر از این حرف ها بود.
تاریخ را که مرور کنید پر است از نقل قول ها. آن زمان نوشته بودند استقلال آنقدر ستاره داشته که به آن ها می گفتند تیم تا دندان مسلح. جالب است که حتی تعویق یک ساله بازی ها هم نتوانست روی انگیزه آبی ها اثر بگذارد و آن ها فقط و فقط فکرو ذکرشان این بود؛ درخشش، جام قهرمانی، دومین ستاره.
این روایتی است از حک شدن ستاره دوم روی پیراهن آبی ها که هنوز هم که هنوز است در کری های هواداری، استقلالی ها آن را به رخ رقیب می کشند. از آن فینال انبوهی خاطره خوش باقی مانده و چند عکس رنگ و رو رفته.
منصورخان تیم را قهرمان آسیا کرد
صمد مرفاوی، زننده گل قهرمانی استقلال
آقای گل جام باشگاه های آسیا در فصل 1991-1990 صمد مرفاوی شد. او به تنهایی 6 گل از 11 گل آبی ها را به ثمر رساند که یکی از آن ها گل قهرمانی استقلال در مصاف با لیائولینگ چین بود. گل دوم را می گوییم. مرفاوی، مصاحبه با ما را با یک یادش بخیر شروع کرد: استقلال برای دومین بار قهرمان آسیا شد و من خیلی افتخار می کنم که در آن تیم بودم. جا دارد یادی کنم از منصور خان پورحیدری که همواره گفتم آن قهرمانی یکی از دلایل اصلی ا ش حضور منصورخان روی نیمکت بود. در واقع استقلال با دانش فنی، تجربه و راهنمایی های منصور خان قهرمان آسیا شد. آن سال ما خیلی ستاره داشتیم و کنترل کردن آن همه ستاره خیلی سخت بود، اما منصور خان این کار عظیم را به بهترین شکل انجام داد.
صمد در باره آقای گلی خودش هم گفت: هرچه بازی ها به مراحل سرانجامی نزدیک تر می شد، گلزنی های من هم بیشتر می شد تا این که سرانجام گل قهرمانی را زدم. البته من هیچ وقت نگفتم این افتخار فردی است، چون حاصل کوشش همه بازیکنان بود. ما آن سال خیلی قوی بودیم. گرچه امکانات در حد ایده آل نبود، اما وفاق و همدلی در تیم موج می زد. اما الان یک لیگ داریم که در ظاهر حرفه ای است، اما فقط اسم لیگ برتر را یدک می کشد. اگر هم می بینید به ندرت تیمی دوباره فینالیست می گردد روی نبوغ بازیکنان و غیرت آنهاست؛ وگرنه من فکر می کنم با شرایط کنونی تا سالیان سال با هیچ تیم ایرانی رنگ قهرمانی در آسیا را نبینیم.
آن قهرمانی را با هیچ افتخاری عوض نمی کنم
حسن زاده زننده گل اول استقلال
در روز 7 مرداد سال 1370، رضا حسن زاده بود که گل اول استقلال را در بازی با لیائولینگ چین زد تا یکی از چهره های تاثیرگذار فینال باشد. به همین بهانه، 29 سال بعد از آن گل، سراغ رضا رفتیم:
افتخاری تاریخی را رقم زدیم
بالاخره قهرمانی در آسیا افتخاری بود که تجربه کردم و حتی در فینال، گل اول را هم وارد دروازه لیائونینگ کردم. این قهرمانی، افتخاری تاریخی بود که برای فوتبال ایران به دست آمد نه استقلال. هواداران استقلال برای همواره می توانند به این قهرمانی افتخار نمایند.
لذت قهرمانی بیشتر از مسائل بود
البته در راه رسیدن به این عنوان مسائل خاصی داشتیم مثلا کادرفنی کامل نبود، مربی دروازه بان ها و حتی پزشک نداشتیم، اما انگیزه ها ما را به پیش برد. لذتش واقعی و بسیار زیاد بود. خیلی زحمت کشیدیم که به این افتخار برسیم و همواره آن را دوست خواهیم داشت.
این قهرمانی را با افتخارات دیگر عوض نمی کنم
هیچ وقت حاضر نیستم افتخار قهرمانی در آسیا را با افتخار دیگری عوض کنم. این اتفاقی است که برای تاریخ باشگاه استقلال به وجود آمد و من با حضور در ترکیب اصلی و گلی که در روز فینال زدم، جزیی از تاریخ باشگاه محسوب می شوم. من آن قهرمانی را با هیچ افتخار دیگری عوض نخواهم کرد.
منصورخان عظیمی کرد
منصور پورحیدری در آن روز راهنمایی تیم را برعهده داشت. او واقعا خون دل خورد. خدا رحمتش کند، در آن روز و در مجموع در کل تورنمنت، عظیمی کرد. چیز های زیادی از او آموختیم و آن قهرمانی به پورحیدری، بازیکنان، پیشکسوتان و هواداران تعلق دارد. کار بسیار سختی بود، ولی به هر چه می خواستیم رسیدیم. وقتی به چنین افتخاری می رسید، هرگز حاضر نمی شوید آن را با چیز دیگری
عوض کنید.
بهترین بازیکن جام شدم
عباس سرخاب
عباس سرخاب یکی از آن بازیکنان سابق استقلال است که به قول قدیمی ها هیچ وقت به حقش نرسید. مهاجم مینابی که عمر درخشش اش در جهانی فوتبال کوتاه بود و هرگز مثل خیلی از استقلالی ها مطرح نشد. او یکی از بازیکنان تاثیر گذار در کنار مرفاوی، نامجومطلق، عابدزاده و ... بود که نقش بسزایی در دومین قهرمانی استقلال در آسیا داشت.
سرخاب در اظهار نظر کوتاهی درباره آن قهرمانی می گوید: بهترین خاطره دوران ورزشی ام است. هرگز از یاد نمی برم. یادش به خیر. چه تیمی داشتیم. من، احمدرضا، عبدالصمد، رضا حسن زاده و... تیم ما واقعا تیم بود. سرخاب این را گفت و ادامه داد: آن قهرمانی هرگز از یادم نمی رود؛ به خصوص این که با پیراهن استقلال بود. خاطره شیرینی هم که خیلی به من چسبید این بود که در آن بازی ها بهترین بازیکن جام شدم. خدا را شکر می کنم که آن سال من هم یکی از بازیکنان استقلال بودم.
با 2-5-3 بونژاک قهرمان شدیم
فرشاد فلاحت زاده
فرشاد فلاحت زاده یکی دیگر از اعضای تیمی بود که در سال 1370 قهرمان آسیا شد. فرشاد هم از یکدلی در اردوی تیم حرف می زند؛ از این که حتی ناصر حجازی هم که آن زمان سرمربی محمدان بنگلادش بود، دائم به اردوی استقلال سر می زد و یاری فکری داشت.
فلاحت زاده هم نکات جالبی از آن قهرمانی برای ما تعریف می نماید: ما در آن بازی ها برای اولین بار در ایران از سیستم 2-5-3 استفاده کردیم. این سیستم را بونژاک، دستیار مجارستانی منصور پورحیدری پیشنهاد کرد و در آن من، رضا حسن زاده و شاهین بیانی افتخار این را داشتیم که به عنوان اولین ترکیب سه نفره ایرانی، این شکل دفاعی را انجام دادیم. ما با دست خالی و بدون ادعا رفتیم و قهرمان هم شدیم. یادم هست احمدرضا بازیکنان را روی دوشش می گرفت و با پرچم ایران می دوید. این شعار که استقلال قهرمان می شه، خدا می دونه که حقشه هم همان زمان ساخته شد و ما از زمین تا خود هتل آن را می خواندیم.
پاداش قهرمانی، خط تلفن بود!
مهدی فنونی زاده
مهدی فنونی زاده همواره خاطرات شیرینی تعریف می نماید. او یکی از بازیکنانی بود که در فینال جام باشگاه های آسیا برای استقلال بازی کرد. فنونی زاده خاطره جالبی درباره پاداش قهرمانی آسیا تعریف می نماید: یادم هست آقای غرضی نفری یک خط تلفن به ما پاداش دادند. شب رفتیم باشگاه پیغام در سیدخندان. در یک جعبه تلفن گذاشتند و به بازیکنان دادند. احمدرضا عابدزاده شاکی شد. گفت این چیست دیگر؟ تیم را قهرمان آسیا نموده ایم، یک خط تلفن داده اند؟ گفتم احمدرضا عجله نکن. آن کاغذ زیر تلفن را ببین. آقای غرضی نوشته بود هر جای ایران می خواهند به آن ها یک خط تلفن بدهید. آن زمان تلفنی وجود نداشت. یادم هست برای ثبت نام باید 102 هزارتومان می دادید. آن زمان قرارداد من 100 هزارتومان بود! خلاصه یکی از رفقا گفت پدر زنش در ملاصدرا زندگی می نماید و این مجوز خط را می خرد. می دانید به او چقدر فروختم؟ 800 هزارتومان.
منصور گفت، پاقدم عسل بود
فریده شجاعی، همسر مرحوم پورحیدری
فریده شجاعی، همسر مرحوم منصور پورحیدری از قهرمانی استقلال در آسیا خاطرات جالبی دارد. او در این باره می گوید: آن زمان پخش زنده ای وجود نداشت که بازی را ببینیم. یادم هست به وسیله رادیو اخبار را می گفتند. ما هم آن روز از صبح زود نشستیم پای اخبار، چون اختلاف ساعت هم زیاد بود. یادم هست رادیو گفت استقلال قهرمان آسیا شده و ما خیلی خوشحالی کردیم. حتی تلفنی در بنگلادش نبود که بتوانیم تماس بگیریم و خبر بگیرم. منتظر ماندیم تا تیم از بنگلادش برگردد.
او شیرین ترین خاطره اش را این طور تعریف می نماید: دخترم عسل همان روز ها به جهان آمد. منصور خیلی دوست داشت آن زمان ایران باشد، ولی نبود. قبل از قهرمانی استقلال عسل به جهان آمد و وقتی منصور برگشت، او هم می گفت به خاطر پاقدم خوب دخترمان بود که استقلال قهرمان آسیا شد.
نکاتی از قهرمانی دوم استقلال
بعد از قهرمانی استقلال و بازگشت تیم به هتل، ناصر حجازی در لابی منتظر اعضای تیم بود. حجازی در آن زمان سرمربی محمدان بنگلادش بود که به خاطر تساوی با استقلال حذف شد.
شرایط زندگی در آن دوران در بنگلادش به قدری بد بود که بازیکنان می گفتند حتی نمی توانستند از آب شهری استفاده نمایند. آن ها همواره با شوخی و خنده می گویند یک لیوان آب شهر در بنگلادش خوردند و تا 6 ماه دل درد داشتند!
در بازگشت استقلال به ایران، هواداران این باشگاه در فرودگاه مهرآباد گرد هم جمع شدند و از تیم استقبال کردند. یکی از سوژه های عکاسان، شاهین و شاهرخ بیانی بودند که به عنوان دو برادر در این تیم حضور داشتند و این قهرمانی را کسب کردند.
شاهین بیانی در بازی فینال از ناحیه سر به شدت آسیب دید و او را مستقیما به بیمارستان منتقل کردند. همواره استقلالی ها با خنده می گویند بیمارستانی که شاهین به آنجا رفت آن قدر امکاناتش کم بود که او بعد از چند دقیقه بلند شد و فرار کرد!
منبع: فرارو